آخ باز هم دیر کردم
سلام بهترینم مدت زیادی هست که نتونستم برات بنویسم.دوهفته ای خدوم تنبلی کردم.بعدش تلفنمون قطع شد و دیگه نتونستم برات بنویسم.خدا رو شکر از دیروز تلفنمون وصل شده.ومن هم سعی می کنم اتفاقات این چند روزه رو برات بنویسم.اولیش روز پدر بود که ما برای بابا جون و بابا محمد کادو خریدیم و سورپرایزشون کردیم.بابا محمد که واقعا از پیراهنی که براش خریرده بودیم خوشش اومده بود.اونروز بابا محمد ما رو برد بیرون غذا خوردیم.ایام تعطیلی رو هم که پشت سر گذاشتیم رفتیم اطراف ورزقان وای چقدر با صفا بودند.نقاش طبیبعت باز هم سنگ تمام گذاشته بود اون روز هم خیلی خوش گذشت.روز 20خرداد هم تولد من بود بابایی برام مانتوی تابستونی خرید و بابا جون و مامان جون هم برام...
نویسنده :
رعنا
9:59